سفینه نجات

مبادرت امام عسگری در پاسخ به شبهات

       ابو هاشم گويد: فهفكى از حضرت عسكرى عليه السّلام پرسيد چرا زن بيچاره از ارث يك سهم ميگيرد و مرد دو سهم؟ حضرت فرمود: زن اهل جهاد و انفاق و ديه و غرامت نيست، و اين گونه امور بر عهده مردانست راوى گويد من با خودم گفتم: ابن ابى العوجاء همين مسأله را از حضرت صادق عليه السّلام پرسيدند و آن جناب همين جواب را به او دادند.

حضرت ابو محمّد روى خود را بطرف من كردند و فرمودند: آرى همين سؤال ابن ابى العوجاء است و جواب ما يكى است و هر گاه سؤال يكى باشد جواب ما يكى است چه از اولى بپرسند و يا از آخرى سؤال كنند، اولين و آخرين ما در علم مساوى‏

هستند، و ليكن حضرت رسول و امير المؤمنين عليهما السّلام مزيت ديگرى هم دارند.

 

       ابو هاشم گويد: يكى از مواليان حضرت عسكرى عليه السّلام براى وى نوشت دعائي به من تعليم فرمائيد، حضرت براى او نوشتند شما اين دعا را بخوانيد: يا أسمع السامعين و يا أبصر المبصرين، و يا أنظر الناظرين، و يا أسرع الحاسبين، و يا أرحم الراحمين، و يا أحكم الحاكمين، صلّ على محمّد و آل محمّد، و أوسع لى في رزقى، و مدّ لى في عمرى و امنن عليّ برحمتك، و اجعلنى ممّن تنتصر به لدينك و لا تستبدل به غيرى.

ابو هاشم گويد: با خودم گفتم: «اللهمّ اجعلنى في حزبك و في زمرتك» امام عليه السّلام فرمود: در صورتى كه به خداوند و رسول ايمان داشته باشى و كلمات آنها را تصديق كنى، و از اولياء پروردگار متابعت كنى و عارف به حق آنها گردى خودبخود در حزب و زمره آنها خواهى بود.

          ابو هاشم گويد: از حضرت ابو محمّد عليه السّلام شنيدم ميفرمود: از گناهانى كه قابل آمرزش نيست اينست كه مردى بگويد اى كاش من جز اين گناه را نداشتم كه بوى مؤاخذه شوم- من با خود گفتم: اين مطلب دقيق است و سزاوار است انسان در اين باره دقت كند تا غرور از براى وى حاصل نشود، در اين هنگام امام عليه السّلام متوجه من شد و فرمود:

متوجه مطلب شدى اكنون آن چه را از من شنيدى بدقت گوش بده، زيرا شرك در ميان مردم به اندازه‏اى مخفى است كه از رفتن مورچه‏اى روى سنگى در شب تاريكى هم پنهان‏تر ميباشد.

       ابو هاشم گويد: از حضرت عسكرى شنيدم ميفرمود: در بهشت درى هست كه او را باب معروف ميگويند، و جز اهل برّ و احسان كسى از آن وارد نميگردد، من خداوند را سپاسگزارى كردم و از اينكه براى برآوردن حاجت‏هاى مردم خود را بتكليف و مشقت مى‏اندازم خوشحال شدم، امام عليه السّلام متوجه من شد و فرمود: آرى من از حالات تو اطلاع دارم، و كسانى كه در دنيا اهل معروف و برّ و احسان هستند اينان در آخرت هم از محسنين خواهند بود، اى ابو هاشم اكنون بدان خداوند تو را از آنان قرار داده و مشمول رحمت خود كرده است.

(زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام / ترجمه إعلام الورى، متن، ص: 494)

تاريخ ارسال: سه شنبه 25 فروردين 1394 ساعت: 14:33 |تعداد بازديد : 41 نويسنده :

دلنوشته یکی از معلمان ایران زمین به امام حسن عسگری

 تقدیم به عاشقان ولایت

 

دلنوشته  یکی از معلمان ایران  زمین به امام حسن عسگری «علیه سلام »

خطاب  یک معلم     به  آقا و مولایمان حسن بن علی «علیه سلام »  :

   آری خطاب  من  به توست ، تو که شهیدی و شاهد ودر نزد پروردگارت از روزی الهی برخوردار   . می دانم که  حتی صدای ضربه های انگشتانم را بر روی  صفحه کلید در دل  ظلمانی شب که چشمان  دنیا  به خواب عمیقی  فرو رفته  ، می شنوی    . می خواهم درد دلم را که حرف دل دلسوختگان  عاشق  و منتظران موعود  است  ،       با تو بگویم   . می خواهم  خطاب به تو بگویم که پدر عشق مایی    !  بگویم  که     :  تا کی انتظار ...تاکی بی تابی و سوختن در فراق یار ... آیا  غیور مردان ایران    زمین هنوز نتوانسته اند   عشق   حقیقی شان را به شما ثابت کنند ...آیا هنوز نتوانستیم  اعتمادتان را جلب کنیم   .  حقیقت تلخ این است  که   دیر زمانی است که دیگر دلهایمان  بی تاب شده     ؛ از آن زمانی که  پدرا ن ، برادران  و جوانانمان   ، با تاسی به سالار شهیدان  و گردن نهادن  به  دستور ولی امرت    ،  بت شکن زمان   ، خمینی کبیر  « رحمه الله علیه » به پاسداری از انقلاب اسلامی  ؛ که مشت محکمی بر دهان طاغوتیان عالم بود  پرداختند و جانهای ناقابلشانن را  در ترازوی ایثار ،  شهامت و شهادت تقدیم معبود خویش نمودند    ، امیدشان  این بود که وعده الهی  آمدن فرزند دور دانه  ا ت را در کفه دیگر  برایشان به ارمغان  آورد . این همه  فداکاریها ، قربانی هزاران اسماعیل  ،  تحریم ها ، تحمل ها ، صبوریها  ... کافی نیست . نکند منتظرید    که جواب آخرین آزمایش نیز مثبت باشد  .  مطمعنا همینطور است    . قول  شرف می دهم که  ما ازاین آخرین آزمایش نیز سربلند بیرون می آییم  و هرگز آمریکا و صهیونیزم  فاسق  نمی توانند  مردم ایران زمین را از پای در آورند  . اگر ما  ، پدران و ما دران و  فرزندانمان تکه تکه شویم   هرگز از  انتظار   ، که نشانه اش تقوا و گوش به فرمان بودن دستور نائب تان  می باشد   ، دست بر نخواهیم داشت  .

نگاه کن    ! چطور    چشم دو خته ایم به ولیت  ، سید علی خامنه ای  « دامت ظله عالی »گوشهایمان فقط  فرمان   او را می شنود  وبس   . خیالت راحت دیگر آب دیده شده ایم ، دیگر گول نمی خوریم ، گول خوردن برای بی تقوایان  ، منافقان و دنیا طلبان است  و بس که ما همه را سه طلاقه کرده ایم  . این یقین ماست یقینی که از شما دو گوهر گرانبها یعنی  قران واهل بیت آمو خته ایم  . فقط برایمان دعا کن  ،  وای ...!گفتنش لرزه بر اندامم می افکند نکند ،   خدا نکند   لحظه ای هر چند  کوتاه خواب غفلت  پرده ای بر چشمانمان  منتظرمان  افکند  . انتظارمان را عقیم ، تلاشهایمان را  بی ثمر  و ما را از دیدن یار  محروم نماید .

        مولا و سرورم  !   امشب   در خواستی از شما دارم  ، هرچند  بیان این در خواست   با قسمی که می خواهم شما  را دهم  ،    برایم سخت  و دشواراست .  اما دل عاشق وقتی بی تاب است دیگر  خجالت  برایش مفهومی ندارد   . می خواهم  شما را به پهلوی شکسته مادرمان   ، گوهر  گرانمایه  پنهان عالم  ، قسم دهم  .   میدانید  که چند روز قبل رهبر عزیزمان  حرفی زد کلامی از جنس نبودن  ، که آتشی بر دل عشاق افکنده و  سینه ها را سوزاند و قلوب را   منکسر  ساخت .من امشب  از شما  یک چیز می خواهم  وآن اینست    :

سلامتی  برای    ولی امر مسلمین جهان  ،  مستضعفان عالم   و نائب برحق خورشید پنهان ولایت  ، سید علی خامنه ای     تا ظهور مولایمان   و تحویل بیرق انقلاب به دست عدالت خیز   منتقم آل محمد   « صلوات الله علیهم  اجمعین »توسط رهبرمان  می باشد که نتیجه اش  پایکوبی در وصل یار دیرین است . چرا که دیگر چشمانمان  آخرین  قطره هایش را  برگو نه هایمان  جاری می سازد  و در فراق یوسف   زهرا  ، رو به سوی بی فرو غی  می نهد   و دیگر توانایی گریستن  برای یعقوبان عاشق  نمانده  . و آتش انتظار قلبهایمان را  چون سنگهای آتشفشان ذوب نموده   است .

راستی  ! یادت نرود پیش معبودمان  وساطتی برای عطای  طهارت و اخلاصمان بنمایی  تا  به ما هم لیاقت  همنشینی و مجاهدت در کنار    فرزند دور دانه ات را   عطا نماید ... و چشمان بی فروغمان را با دیدار صورت ماهش روشنایی بخشد .

              در پایان باید بگویم سرورم به خاطر داشته باش  که      ما  همچنان   به انتظار ایستاده ایم ...! و به امید  رجعت    پیروز مندانه تان   ، هر روز دعای عهد را زمزمه می کنیم          .    به امید دعای خیرت آقای من   .

تاريخ ارسال: سه شنبه 25 فروردين 1394 ساعت: 14:31 |تعداد بازديد : 50 نويسنده :

القاب و کنیه امام حسن عسگری

القاب حضرت را «زكى»، «هادى» و «عسكرى» گفته‏اند. علت شهرت ايشان به عسكرى آن است كه مانند پدرش تحت نظر قواى نظامى خلافت عباسى مى‏زيست. كنيه حضرت، ابو محمّد و فرزند ايشان حضرت مهدى (عج) مى‏باشد. امامت ايشان با خلافت معتزّ، مهتدى و معتمد، مقارن بود.

      (الدرة الباهرة من الأصداف الطاهرة با ترجمه (ط - القديمة)، ترجمه‏فارسى، ص: 47

تاريخ ارسال: دو شنبه 24 فروردين 1394 ساعت: 16:38 |تعداد بازديد : 33 نويسنده :

ادله امامت حضرت عسكرى عليه السّلام

     ادله امامت حضرت عسكرى عليه السّلام همان طريقه اعتبار و تواتر است كه در ابواب امامت پدران و اجداد آن جناب مفصلا تشريح گرديد، و اينك نصوص مربوطه به امامت آن بزرگوار ذيلا ذكر مى‏شود:

على بن عمر نوفلى گويد: در خدمت ابو الحسن هادى عليه السّلام بودم كه ناگهان فرزندش محمّد در صحن حياط نمودار گرديد، عرض كردم قربانت گردم امام بعد از شما اين است؟ فرمود: نه بعد از من فرزندم حسن امام شما خواهد بود.

 

 

             عبد اللَّه بن محمد اصفهانى گويد: حضرت هادى عليه السّلام فرمود: امام بعد از من كسى است كه بر من نماز بخواند، راوى گويد: ما تا اين هنگام ابو محمد را نمى‏شناختيم، پس از اينكه حضرت هادى از دنيا رفتند ابو محمّد آمد و بر وى نماز خواند

    

          عبد اللَّه بن مروان انبارى گويد: من در هنگام وفات ابو جعفر محمّد بن على عليهما السّلام حضور داشتم، در اين هنگام ابو الحسن پيش آمد و كرسى براى آن جناب گذاشتند و روى آن جلوس كرد و اهل بيتش هم پيرامون وى را گرفتند، پسرش ابو محمد هم در آن جا حاضر بود، پس از اينكه از جريان غسل و كفن پدرش فارغ شد روى خود را بطرف ابو محمد كرد و فرمود: اى پسرك من! براى خداوند شكرگزارى كن براى اين امر تازه كه به شما داده است.

    على بن مهزيار گويد: به حضرت ابو الحسن عرض كردم: اگر خدا نكرده براى شما پيش آمدى شود امر امامت در اختيار كه خواهد بود؟ فرمود: امامت بعد از من در عهده فرزند بزرگتر من خواهد بود- و مقصودش از فرزند بزرگتر حسن عليه السّلام بود

      على بن عمرو عطار گويد: خدمت حضرت ابو الحسن عليه السّلام رسيدم در هنگامى كه ابو جعفر- يعنى محمّد- فرزند آن حضرت هم زنده بودند، و من گمان ميكردم وى امام است، عرض كردم: قربانت گردم كدام يك از فرزندان تو را تخصيص دهم؟

فرمود: سكوت كنيد تا دستورم در اين باره صادر گردد و بشما برسد، راوى گويد:

بعد از اين براى آن جناب نوشتم امامت بعد از شما در اختيار كيست؟ فرمود: امامت با بزرگتر از فرزندان من است، راوى گويد: ابو محمّد از جعفر بزرگتر بود.

(زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام / ترجمه إعلام الورى، متن، ص: 486)

تاريخ ارسال: دو شنبه 24 فروردين 1394 ساعت: 16:38 |تعداد بازديد : 35 نويسنده :

معجزات و كرامات حضرت عسكرى

      اسماعيل بن محمّد گويد: جلو راه حضرت ابو محمد عليه السّلام نشستم و هنگامى كه از راه عبور كردند، شكايت خود را خدمتش عرضه داشتم و از وى مقدارى درهم طلبيدم عرض كردم و سوگند ياد نمودم كه نزد من درهمى وجود ندارد كه براى خود غذائى تهيه كنم، فرمودند: به خداوند سوگند ياد ميكنى و حال اين كه دويست دينار در زير زمين دفن كرده‏اى؟!.

ليكن من براى دروغى كه بر زبان جارى كردى تو را مؤاخذه نخواهم كرد، و حضرت به غلام خود دستور داد هر چه داريد بوى عطا كنيد، غلام آن حضرت مقدار صد دينار به من دادند، پس از اين فرمود: آن دينارهائى را كه اكنون در زير خاك پنهان كرده‏اى از دست خواهى داد و در روز احتياج هم به آن‏ها دسترسى پيدا نخواهى كرد.

اين مرد گويد: حضرت اين سخن را براستى فرمود، من پولهائى را كه حضرت به من مرحمت فرمود خرج كردم، بعد از اين بسيار مضطر شدم و احتياج به آن پولهاى ذخيره شده پيدا كردم، هنگامى كه رفتم آن دينارها را از زير خاك بيرون كنم آنها را نيافتم، معلوم شد يكى از فرزندان من دينارها را از زير خاك بيرون كرده و فرار نموده است.

      علي بن زيد بن علي بن الحسين عليهم السّلام گويد: من اسبى داشتم كه

بسيار خوشم مى‏آمد و همواره در مجالس و محافل از خصوصيات وى گفتگو ميكردم، يكى از روزها خدمت ابو محمّد رسيدم فرمود: اسبت در كجا است؟ عرض كردم: اكنون در خانه شما است، فرمود: اگر ميتوانى او را تا شب نرسيده عوض كن! و تأخير نينداز.

راوى گويد: در اين هنگام شخصى داخل شد و كلام ما با امام عليه السّلام قطع شد، من در حالى كه در فكر فرو رفته بودم از جاى خود حركت كردم و به منزلم رفتم و جريان را با برادرم در ميان گذاشتم، برادرم گفت: من در اين باره نميتوانم چيزى بگويم، من هم دلم نيامد كه اسبم را بفروشم و يا عوض كنم زيرا دوست نداشتم او را در دست ديگرى به بينم.

هنگامى كه شب رسيد و از قرائت نماز فارغ شديم، نگهبان اسب آمد و گفت:

اى مولاى من اسب تو مرده است، من از اين قضيه بسيار اندوهگين شدم و يقين كردم كه حضرت ابو محمّد مقصودش همين جريان بوده است، پس از اين واقعه خدمت آن جناب رسيدم و با خود ميگفتم: اى كاش حضرت اسبى بمن ميداد، هنگامى كه نشستم فرمود: آرى ما مركبى را به جاى آن مركب بشما خواهيم داد، امام عليه السّلام به غلامش دستور داد استر مرا به او بدهيد، پس از اين فرمود: اين از اسب بهتر است زيرا كه هم تند راه ميرود و هم عمرش زياد است.   

(زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام / ترجمه إعلام الورى،   ص  489)

 

تاريخ ارسال: دو شنبه 24 فروردين 1394 ساعت: 16:38 |تعداد بازديد : 43 نويسنده :
سلام به همه شما بازدید کنندگان عزیز، امیدوارم این وبلاگ برای شما سودمند واقع شده باشه و شما کمال استفاده را از این وبلاگ برده باشید. با تشکر ، جانلو.
سفینه نجات
يا مهدي
ادرکني
بسم الله الرحمن الرحيم
اللّهُمَّ صَلِّ علي مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ
وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَحْشُرْنا مَعَهُمْ
وَالْعَنْ أعْدائَهُمْ اَجْمَعينْ
امام حسن عسگری
التماس دعا
خدايا،توفيق فرمانبرى،و دورى از نافرمانى،و درستى نهاد و شناخت واجبات را روزى ما بدار
ما را به هدايت و پايدارى گرامى دار
و زبانمان را به راستگويى و حكمت استوار ساز
اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِيِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَيهِ و عَلي آبائِهِ
فِي هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِي کُلِّ سَاعَهٍ
وَلِيّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِيلًا وَ عَيْناً
حَتَّي تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِيهَا طَوِيلا"
برحمتک يا ارحم الراحمين
بِسْمِ اللهِ الرَّحْم?نِ الرَّحيمِ
أنْتَ اللهُ الَّذي ل?ا إل?هَ إلّا أنْتَ، مُبْـدِئُ الْخَلْقِ وَمُعيدُهُمْ وَأنْتَ اللهُ الَّذي ل?ا إل?هَ إلّا أنْتَ، مُدَبِّـرُ الْاُمُورِ
وَ ب?اعِثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ، وَ أنْتَ اللهُ الَّذي ل?ا إل?هَ إلّا أنْتَ الْق?ابِضُ الْب?اسِطُ
وَ أنْتَ الله الَّذي ل?ا إل?هَ إلّا أنْتَ، و?ارِثُ الْأرْضِ وَمَنْ عَلَيْه?ا.
أسْئَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي إذ?ا دُعيتَ بِهِ أجَبْتَ، وَإذ?ا سُئِلْتَ بِهِ أعْطَيْتَ
وَ أسْئَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَيْتِهِ، وَ بِحَقِّهِمُ الَّذي أوْجَبْتَهُ عَلي? نَفْسِكَ
أنْ تُصَلِّيَ عَلي? مُحَمَّدٍ وَ ?الِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ‌ تَقْضِيَ لي ح?اجَتي، السّاعَةَ السّاعَةَ،
ي?ا سَيِّد?اهُ، ي?ا مَوْل?اهُ، ي?ا غِي?اث?اهُ، أسْئَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ سَمَّيْتَهُ بِهِ نَفْسَكَ، وَاسْتَأْثَرْتَ
بِهِ في عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ أنْ تُصَلِّيَ عَلي? مُحَمَّدٍ وَ ?الِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ تُعَجِّلَ خَل?اصَن?ا
مِنْ ه?ذِهِ الشِّدَّةِ، ي?ا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأبْص?ار، ي?ا سَميعَ الدُّع?آءِ،‌إنَّكَ عَلي? كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ،
بِرَحْمَتِكَ ي?ا أرْحَمَ الرّاحِمين
يک روز مي افتد ؛
آن اتفاق خوب را مي گويم ...
من به افتادني که برخاستن اوست ايمان دارم ؛
هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه ...
اللهم عجل لوليک الفرج
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
لا اِلهَ اِلا اللَّهُ
عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ
وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ
يا مهدي ادرکني
السلام علي جميع المعصومين عليهما السلام
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ لا اِلهَ اِلا اللَّهُ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظيمِ ما شآءَ اللَّهُ كانَ وَ مالَمْ يَشَاْ لَمْ يَكُنْ اَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّشَيْئٍ قَديرٌ وَ اَنَّ اللَّهَ قَدْ اَحاطَ بِكُلِّ شَيْئٍ عِلْماً اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ نَفْسى وَ مِنْ شَرِّ كُلِّ دآبّةٍ اَنْتَ اخِذٌ بِناصِيَتِها اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ